
مهمترین ابزار یک روزنامهنگار تفکر است. به عبارت دیگر اگر فردی صاحب تفکر باشد میتواند روزنامهنگار باشد. اگر صاحب فکر نباشد بهتر است در کار روزنامهنگاری وارد نشود. برهمین اساس است که بزرگان این کار توصیه میکنند روزنامهنگار باید اوقات فراغت خود را صرف امور مختلفی کند. یعنی علاوه بر کار خود به چیزهایی نظیر ورزش، مطالعه،دیدن فیلم و شنیدن موسیقی و... بپردازد. مطالعه کتاب و خواندن دست خط دیگران میتواند به ارتقاء تفکر کمک کند. گوش سپردن به موسیقی و تماشای فیلم به پویایی و اکتیوشدن تفکر کمک ميکند. دراین صورت است که روزنامهنگار میتواند خواستههای مردم را در نوشتههایش بروز و ظهور دهد. اگر روزنامهنگار بخواهد احساس را انتقال دهد باید خودش صاحب این احساس باشد. این مهم نیز بدون اهمیت دادن به مطالعه میسر نخواهد بود.با این حال در چنین شرایطی که نیاز به تأمل و تفکر و ارتقا آن در کارمان داریم اتفاقاتی رقم میخورد که میبینیم فردی با صرف هزینه مالی و انسانی قابل توجه تجارب و دستاوردهای مهمی داشته اما به یکباره از کار کنار گذاشته میشود. در همه عرصهها این وضع را شاهدیم کما اینکه دیدهایم یکی از مربیان والیبال کشورمان تا چه اندازه با صرف هزینه وتلاش بسیار دورههای مختلفی را پشت سرگذاشت ولی به راحتی او را کنار گذاشتند و او برای گذران زندگی سر از کشاورزی در زادگاهش درآورد. برای من جیرودی هم همین سرنوشت رقم خورده است. اگر در ۵۰ سال گذشته مطبوعات نگاهی بیندازید و بخواهيد از ۱۰۰ نفر به عنوان افراد موفق در مطبوعات نام ببرید یقینا من یکی از آن ۱۰۰ نفر بودهام. هم به لحاظ اقتصادی هم به لحاظ تفکر و اینکه توانستیم بر کار و حرفهامان تأثیر بگذاریم. حال چنین تجربه موفقی وجود دارد. اما تا به این لحظه از این تجربه استفاده نشده است. دستکم در همین جامعه ورزشینویسان کشور هرگز کسی نیامد بپرسد شما چه کردی که موفق شدهای روزنامهای تولید و منتشر کنی که روزانه ۵۰۰ هزار نسخه تیراژ داشته باشد. به خاطر ندارم تا به حال کسی از من چنین سئوالی پرسیده باشد. برای خودم این پرسش مطرح است که مگر میشود موفقیتی حاصل شود و بدون برنامهریزی و فکر به دست آمده باشد؟ از بد حادثه که نمیشود یک روزنامه روزانه ۵۰۰هزارنسخه تیراژ داشته باشد. قطعاً پشتش فکر بوده، قطعاً پشتش کار بوده، قطعاً شبانهروز برایش برنامهریزی بوده تا بتوان تیراژی ۵۰۰هزارنسخهای به دست آورد. وقتی میگوییم ۵۰۰هزارنسخه فقط صحبت از یک عدد نیست. سخن از ۵۰۰هزارنسخه به میان آوردن سخن از فرآیندی پیچیده برای عرضه و رساندن محصول به دست مشتری است. چهترفندها و چه برنامهریزیهایی لازم است تا بتوانیم این تیراژ را به دست مخاطب برسانیم.
این مصداق همان سخنی است که هر کاری و هر موفقیتی باید با تفکر و برنامهریزی باشد. آن وقت میبینیم فردی که سالها تجربه کسب کرده و سرمایه این عرصه شده به سادگی کنار گذاشته میشود و فرصت بهرهبرداری به او داده نمیشود. توجه کسانی که مانع از به بهرهبرداری رسیدن این سرمایهها میشوند این است که به فکر تاثیرگذاری نیستند فقط به درآمدها میاندیشند. اگر در شرایط کنونی مطبوعات روزنامههای ورزشی ما تیراژ بالایی ندارند بخشی از آن متوجه این معضل است که مدیران روزنامههای ورزشی ما پویا و اساساً ورزشی نیستند. اگر همه پازل ورزش را پیش رو داشته و به آن بنگریم خواهیم دید که گاه مدیران ورزش حتی با معانی آن ورزش هم بیگانهاند و در نتیجه کار را سپردهاند به دست کسانی که غالباً سواد لازم را ندارند. به همین دلیل هم مطالب فقط شده کپی پیست و درنتیجه ارزش خوندن ندارند.این در شرایطی است که ورزش ما هزاران مطلب ناگفته دارد که هرکدام از آنها ميتواند مثل یک بمب خبری عمل کند. البته در همه معضلاتی که جامعه روزنامهنگاران ما با آن مواجهند مسأله امنیت شغلی نیز بر این فضا افزوده است. اما آنچه از تجربهام میتوانم به شما برای موفقیت در این حرفه تأکید کنم این است که بیشتر توجه و تلاشتان را به مطالعه و به دست آوردن تخصص در کارتان اختصاص دهید. شما باید آنقدر در بهروز کردن خود، به روزکردن روشهای کار و دانش این حرفه پیشگام باشید که بتوانید در شغلتان ثبات ایجاد کنید. خواهش دیگر من این است که «تشکل»های صنفی نظیر «انجمن نویسندگان، خبرنگاران و عکاسان ورزشی ایران» را غنیمت بشمارید.
* پیشکسوت روزنامهنامهنگاری