زنانی که شناسنامه ندارند از همین یارانه ای که دولت پرداخت میکند هم محروم هستند. این ها اصلا به عنوان شهروند وجود ندارند.
کلیدملی - مینا شهنی: لیلا ارشد 12 سال پیش نخستین مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد زنان- خانه خورشید- را در دروازه غار راه اندازی کرد.در این مرکز خدمات اجتماعی، پزشکی، بهداشتی ، آموزشی، مددکار و مشاوره و حرفه آموزی به همراه یک وعده غذای گرم برای زنان در نظر گرفته شده و تلاش می شود تا زنانی که دچار سوء مصرف مواد مخدر هستند تحت حمایت قرار گیرند. لیلا ارشد که مشاور و مددکار است می گوید که اعتیاد زنان تفاوت های زیادی با اعتیاد مردان دارد و همین تفاوت ها نیاز هایی را برای زنان بوجود می آورد که باید به آنها توجه شود. گفتگوی کلید ملی را درباره پیچ و خم های اعتیاد زنان بخوانید:
* وقتی فعالیت خانه خورشید را آغاز کردید از چه روش یا روش هایی برای کنترل کاهش آسیب های ناشی از اعتیاد استفاده کردید؟
تجربیاتی که در سراسر دنیا وجود دارد نشان داده که روش ها و راهکارهای مختلف و متفاوتی باید با افرادی که سوء مصرف دارند برخورد بشود یعنی با همه ی افراد نمی شود یکسان برخورد کرد. موقعیت اجتماعی, خانوادگی و شرایطی که هر فرد در آن قرار دارد باعث می شود که برنامه های متفاوتی برای کنترل مشکل سوء مصرف مواد مخدر در نظر گرفته شود. در واقع هر گروه در یک برنامه گنجانده می شوند. برنامهای که در خانه خورشید داریم بحث کاهش آسیب را دنبال میکند. این برنامه برای کسانی است که تقریبا تمام پلهای پشت سرشان خراب شده و خانواده پذیرای آنها نیست . این افراد مشکلات شخصیتی دارند و معمولا مهاجرانی کاملا فقیرند که در مناطق حاشیهای و سکونتگاههای غیر رسمی زندگی میکنند. در واقع در فضاهای بی دفاع شهری ساکن هستند و هیچ سرپناهی ندارند.اعضای این گروه حاضر به ترک اعتیاد نیستند و تجربه هایی که در سراسر دنیا وجود دارد مشخص می کنند که اگر احیانا با این افراد درباره ی برنامهریزی برای ترک مواد مخدر صحبت کنید قطعا آنها را از دست خواهید داد یعنی مددکار را ترک کرده و به بیغوله هایشان برمیگردند. پس ویژگیهای خاص این گروه باعث میشود که برنامهریزی مبتنی بر نیازهایشان برایشان انجام بدهیم. این افراد سالها متمادی سرزنش شدهاند و از والدین و معلم و مدرسه آسیب دیده و شرایط خاصی دارند.خانه ی خورشید به عنوان مرکزی برای کاهش آسیبهای ناشی از سوء مصرف مواد مخدر کارش را آغاز کرده بود و در واقع برنامه ریزی به این شکل بود که افرادی که سوئ مصرف مواد مخدر دارند در برابر خطراتی که تهدیدشان میکند حمایت شوند.
* شما در این مرکز به زنان خدمات می دهید بزرگترین خطری که این زنان را تهدید می کند چیست؟
انتقال ویروس اچ آی وی یکی از بزرگترین خطراتی است که این دسته از افراد را تهدید می کند . همهی متخصصان در حال حاضر معتقدند که موج سوم انتقال این ویروس از طریق رابطهی جنسی محافظت نشده است. خب این زنانی که جمعیت هدف خانهی خورشید هستند همواره رابطههای جنسی متعددی دارند بنابراین توانمند کردن آنها برای محافظت از خودشان در رابطههای جنسی میتواند خطر شیوع بیماری را در سطح جامعه کاهش بدهد. یکی از کارهای مهمی که در خانه خورشید انجام دادیم این هست که افرادی که محرومیت های زیادی دارند.مراکزی مثل خانه خورشید برای حمایت از این زنان تاسیس می شود. این حمایتها باید فارغ از همهی محدودیتها و مشکلاتی که زنان دارند انجام بشود.
با ورود متاآمفتامینهایی مثل شیشه در بازار مواد مخدر روابط جنسی بی پروا افزایش پیدا کرد. مصرف کنندگان شیشه ارتباط جنسی را بی پرواتر انجام می دهند و در واقع شیشه قدرت تشخیص فرد را مختل میکند و حتی در دفعات نخست استفاده از این مواد افزایش میل جنسی ایجاد میشود خب در این شرایط این زنان ارتباط جنسی محافظت نشده (بدون کاندوم) برقرار میکنند و مسلما در معرض ابتلا به ویروس اچ آی وی قرار میگیرند. ما تلاش می کنیم که به آنها روش های محافظت را آموزش دهیم.
* شما در این مرکز با زنان سروکار دارید، سوء مصرف مواد مخدر در زنان چگونه است؟
اعتیاد زنان از اعتیاد مردان خیلی متفاوت است بند نافی که زنان دارند برای خانم های سوء مصرف کننده هم وجود دارد .این دسته از زنان وقتی از روابط ثبت نشده شان بچه دار می شوند این بچه ها فاقد شناسنامه هستند و سلامت و تحصیل و تغذیه و تمام امور زندگی این فرزندان به مسائل اعتیاد زنان افزوده می شود. حاشیه های اعتیاد زنان بسیار زیاد است مشکلات این زنان فرزندانشان گره می خورد سرنوشت بچه ها نامشخص است و آینده ای تلخ و سیاه در انتظار فرزندان این زنان است. ما با نسل بعدی مواجهیم نسلی که در معرض جدی خطر ابتلا به سوء مصرف مواد مخدر روبروست. نسلی که انگار اعتیاد را از بند ناف مادرش به ارث می برد. زنانی که شناسنامه ندارند از همین یارانه ای که دولت پرداخت میکند هم محروم هستند. این ها اصلا به عنوان شهروند وجود ندارند.
* گرفتن شناسنامه برای آنها غیر ممکن است؟
سالیانی طولانی برای شناسنامه گرفتن این زنان تلاش کردهایم و در بالاترین رده های ستاد مبارزه با مواد مخدر، بهزیستی کشور ،ثبت احوال ، امور زنان و خانواده دادگستری، پزشکی قانونی و نیروی انتظامی مذاکراتی داشتیم. هر آن کاری که در این باره می شد انجام دادما تلاش کردیم و انجام دادیم اما هیچ موفقیتی در این زمینه نداشتیم. خب حالا از یک زنی که شناسنامه ندارد و فرزندش هیچ اوراق هویتی ندارد چه انتظاری میتوان داشت؟ یادمان باشد که فرزند این زن حق دارد در هفته حداقل یک لیوان شیر بخورد،این بچه حق دارد در هفته یک بستی یا یک میوه بخورد اما هیچ امکانی برای حمایت از او و فرزندش وجود ندارد. بنابراین وقتی همه ی اینها نیست انتظار این که زن بهبود پیدا کند خیلی ضعیف می شود. یعنی وقتی ما می توانیم به بهبود فکر کنیم که نگاه حمایتی همه جانبه از این زن به عمل بیاید. این زن در غیاب حمایت های اجتماعی مناسب خیلی وقتها مجبور میشود به رفتارهای پرخطری دست بزند که نه تنها در شان خودش نیست بلکه در شان جامعه ی ما هم نیست.
* از رفتارهای پرخطر برای کسب درآمد و حل مشکلات اولیه زندگی اش استفاده می کند؟
بله مسلما همین است و دردناک تر این است که معمولا قیمت بسیار ناچیزی از این راه کسب می کند که حتی نیازهای اولیه اش را هم تامین نمی کند چه بسا که مشکلاتش را افزایش هم بدهد. اما راه دیگری پیش رو نمی بیند.
* خانه خورشید از این زنان چه حمایتی می کند؟
اینجا یک وعده غذای گرم، حمام و امکان اسکان روزانه برایشان وجود دارد. شرایط برای حرفه آموزی هم فراهم شده که یک درآمد حداقلی برایشان خواهد داشت. اما می دانید که این ها اصلا کافی نیست.یکی از معضلات زنان ما این است که وقتی بچه دارند هیچ مرکزی برای اقامت شبانه آنها را پذیرش نمی کند. خانههای بینراهی که برای معتادان ایجاد شده زنان صاحب فرزند را نمیپذیرد. شلتر یا خوابگاه زنان هم آنها را نمی پذیرد.فکر کنید که در تمام شب های سرد سال زنی با یک فرزند کوچک هیچ جایی برای شب خوابیدن ندارد خب باید چکار کند؟ این زنها معمولا در پارک ها می خوابند و بارها و بارها نه تنها خودشان بلکه فرزندشان مورد آزار و اذیت جسمی و جنسی قرار می گیرند.
* این مشکل غیر قابل حل است شما برای سرپناه زنان این مرکز چکار می کنید؟
ما تلاش می کنیم که فردی از خانواده این زنان را پیدا کنیم و شرایطی ایجاد کنیم که این زن را بپذیرند. اگر کسی خانواده داشته باشد مثلا یک پدر پیر یا یک کسی که ما بتوانیم برای حمایت از این زن کمک بگیریم همه ی سعی مان را می کنیم که این فرد را به حمایت ترغیب کنیم. وقتی یک آدم را در خانواده پیدا کنیم وارتباطها را ترمیم کردیم یک کمی اوضاع بهتر می شود ولی بسیاری زنانی که اینجا داریم سال ها ست که خانواده شان را ترک کرده اند و هیچ ارتباطی هم با خانوادههاشان ندارند بنابراین کاملا تنها هستند.
* حلقه ی مفقوده ای باعث شده که چرخه ی اعتیاد درکشور روز به روز گسترده تر بشود عدم حمایت های اجتماعی از این زنان است؟
در گروهی که آسیب دیدهاند و دچار مشکل هستند فقط حمایتهای اجتماعی میتواند به عنوان راه حل بخشی از مشکلات را حل کند.وگرنه دادن یه وعده متادون و غذای گرم و حمام مشکل زیادی از این افراد حل نمیکند.
* اسناد هویتی و سرپناه بزرگترین مشکل زنان معتاد است؟
حمایت از فرزندان یکی از مهم ترین کارهایی است که باید در این زمینه انجام شود. بچه ای که شناسنامه ندارد خب نمی تواند به مدرسه برود ، وقتی تحت آموزش عمومی قرار نگیرد عملا مثل این است که افراد دیگری وارد چرخه های ناسالم بشوند.
* پس ما به یک گروه کودکان بی هویت روبه رو شده ایم که حاصل رفتارهای پرخطر مادرانشان هستند؟
ما اینجا کسانی را داریم که مادر و مادربزرگشان هم به همین مشکلات مبتلاست. یعنی سه نسل پشت سرهم و بی وقفه به چرخهی سوءمصرف مواد مخدر و تبعات آن دچار شدهاند که البته احتمال اینکه نسلهای بعدی هم به همین سرنوشت دچار شوند در شرایط کنونی خیلی زیاد است. چرخهی آسیب شکسته نشده و هم چنان پرقدرت به حیاتش ادامه میدهد. اگر ما خواهان کنترل سوءمصرف مواد مخدر هستیم باید کاری کنیم که این چرخهی آسیب شکسته شود.اگر ما نتوانیم برای این زنان امکانات حداقل زندگی- با نظارت- را فراهم نکنیم این راه ادامه پیدا میکند فرزندان این زنان، دختران نوجوانشان به دلیل بیپناهی و نبود امکانات و زور و قدرت مواد مخدر به بیراه میروند و یک تهدید برای جامعه ایجاد خواهند کرد. بنابراین لازم است که شرایط این زنان با حمایتهای اجتماعی بهبود پیدا کند.
* به نظر می رسد ورود افراد به چرخه ی سوء مصرف مواد مخدر در کشور ما به راحتی انجام می شود. شما فکر میکنید که چرا نوجوانان ما به راحتی به اعتیاد به مواد مخدر دچار میشوند؟
متاسفانه طی این سال ها برای کسانی که هنوز رفتارهای ضداجتماعی و خشونت آمیز را شروع نکردهاند برنامه ریزی پیشگیرانه ای نداریم. در واقع پیشگیری نوع اول که مانع از ورود فرد به چرخهی سوءمصرف میشود وجود ندارد.طی این سالها ما فرزندانمان را برای یک زندگی سالم بانشاط و لذت بخش تربیت نکرده ایم.در قرن 21 نوجوانها باید ابزار و مهارتهایی برای مقابله با مسائل داشته باشند. ما طی این سال ها هیچ آموزشی در زمینه فرزندپروری و همسرداری به فرزندانمان ندادهایم. حتی روشهایی برای مواجهه با سختیهای زندگی هم به آنها آموزش ندادهایم. افراد جامعهی ما نیاموختهاند که با مسائل و مشکلات پیرامونشان چگونه باید روبهرو شوند و چگونه باید بهترین تصمیم را بگیرند. نه تنها فرزندان این دهه بلکه فرزندانی طی دهه ]ای گذشته به دنیا آمدهاند هم مهارتهای زندگی را نیاموختهاند و به دور از هر مهارتی رشد کرده و وارد جامعه شدهاند. آدمی که به اندازه کافی مهارت حل مساله یا تصمیمگیری و مسولیتپذیری را ندارد در واقع صاحب یک کوله پشتی است که از خشم ، ترس و اضطراب تحصیل سنگین است. مشاجرات خانوادگی و مشکلات مالی خانوادهها را هم باید به محتویات این کولهپشتی اضافه کرد. این کوله پشتی از نشاط و لذت خالی است ما نتوانستیم اینها را برای فرزندانمان داشته باشیم. از طرفی رسانهی ملی در کنار آموزش و پرورش هیچ اطلاع رسانی و آگاهی کافی و لازمی را در مواقع مختلف ارائه ندادهاند.

* فقدان آموزش باعث ورود به چرخه ی مواد مخدر می شود؟
اطلاعاتی که افراد جامعه از کودکی نیاز دارند بایستی در به بهترین و موثرترین شکل ممکن در اختیارشان قرار بگیرد.این اطلاعات باید دقیق و درست باشد. یک خرده فرهنگی در کشور ما رایج است که میگوید اگر افراد را بترسانید هرگز از مواد مخدر و سایر آسیبهای اجتماعی سراغی نمیگیرند.خیلی وقتها تحت تاثیر همین خرده فرهنگ آموزشهای غلطی به افراد داده می شود مثلا به آنها گفته میشود اگر به سمت فلان مواد مخدر بروی این اتفاق می افتد اما فرد می بینید که این حرف ها دروغ بوده بنابراین بزرگترها و رسانه ملی را باور ندارد و دست به رفتارهای پرخطرتری می زنند. ترساندن بچه ها را باید کنار گذاشت و به بچه ها راههای به دست آوردن نشاط را آموزش بدهیم. واقعیت این است که یکی از مشکلاتی که کودکان ما با آن روبه رو هستند فشار مسائل آموزش و کودک آزاری آموزشی بوده این که حتما باید بچه 20 بگیرد حتما باید شاگرد اول بشود و رقابتی که در فضاهای آموزش وجود دارد عملا به یک آزار جدی برای کودکان و نوجوانان تبدیل شده است. همه ی اینها باعث می شود که فرزندان ما برای ورود به چرخه ی مواد مخدر آماده شوند.
* یعنی افراد تحت فشار قرار می گیرند و برای رهایی از این فشار به مواد مخدر پناه میبرند؟
بله. ما با بسیاری از افراد مصاحبه کردهایم آنها می گویند که " دوستم گفت حالت بده؟اعصابت داغون شده اگر یک دود بگیری حالت خوب می شه . می تونی یک دود بگیری و امشب بیدار بمونی درس بخونی فردا امتحانت خوب بشه" خب اگر این جوان ما میدانست که برای بهبود حالش راههای دیگری بجز مواد مخدر هم وجود دارد یا حتی معلوم نیست که با گرفتن یک دود فردا امتحانش را بهتر پشت سربگذارد و اگرهای دیگر... این جوان هرگز به چرخهی مواد وارد نمی شد. دانشجوی دختری که برای بهتر شدن حالش " یه دود" می گیرد قطعا اطلاعات کافی در این زمینه ندارد و نمیداند که همین یک دود تمام زندگیش را نابود کند و آیندهاش را به تباهی میکشاند. خیلی دردآور است که جوانان ما این قدر آگاهی و مهارتشان کم است که در برابر این دسته پیشنهادها نمیتوانند بهترین راه را انتخاب کنند. همهی انسان ها دنبال این هستند که حالشان خوب شود اما این حال خوب میتواند حاصل گذراندن یک اوقات فراغت خوب یا با لذت و نشاط در یک کار جمعی به دست بیاید . اما این کسانی که ما در اینجا داریم هرگز مهارت و توانایی این را نداشتهاندکه از روشهای درست و منطقی حالشان را خوب کنند و به پیشنهاد دود گرفتن تن دادهاند.
* یک بخش دیگری هم هست و آن مبارزه دولت برای برچیدن بساط مواد مخدر در کشور است. حتی گفته میشود که در زمان نخست وزیری میر حسین موسوی بهترین سال های مبارزه با مواد مخدر و کنترل سوء مصرف مواد در کشور بوده. نظر شما چیست؟
این دوره ای که شما نام بردید در واقع اشاره به صحبتی است که در یک سازمان دولتی مطرح شدهبود. درست است اما در آن زمان در واقع بحث جنگ و دفاع از میهن بود خب نسلی که آرمان دارد پای بسیاری از سختیها میایستد و مقاومت میکند. من فکر میکنم زمان مقابله و مبارزه گذشته است. ما اگر بتوانیم امکانات و ابزاری را برای رویارویی با این مشکل برای جوانانمان فراهم کنیم جوانان به خوبی بلدند که چگونه از پس حل این مشکل بربیایند. وقتی آن لذت و شادی که فکر میکنند با سوء مصرف مواد مخدر به دست میآورد از راههای دیگری بتوانند به دست بیاروند و اطلاعات کافی در این زمینه داشته باشند هرگز به چرخهی سوء مصرف مواد مخدر وارد نمیشوند. جوانی که شادی و هیجان را در شرایطی سالم و امن به دست بیاورد لزومی ندارد که دنبال مواد مخدر برود. اگر شرایط اجتماعی بهتری برای جوانان وجود داشتهباشد حتی اگر امکان مشاورههای روانشناسی رایگان وجود داشته باشد. خانواده ها می توانند برای حل مشکلاتشان کمک بگیرند. یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که خانوادهها توان پرداخت هزینههای مشاوره را ندارند ولی اگر طبقهی متوسط بتواند با دفترچه بیمه درمانی از خدمات مشاوره با کیفیت قابل قبول استفاده کند بسیاری از مشکلات حل میشود. متاسفانه مراکز دولتی کیفیت مناسبی ندارد و مردم از این خدمات رضایت ندارند. اگر فرد حق انتخاب مشاور داشته باشد ولی از نظر هزینه کمک بگیرد گامهای موثری برای سلامت خانواده برداشته میشود.
*مواد مخدر الان به راحتی عرضه میشود فکر نمیکنید که باید با این روش عرضه یا به نوعی با بازار مواد مخدر مقابله شود؟
قطعا سیاستهایی در این زمینه وجود دارد. شاید حتی بهتر باشد که یک پژوهشهای درون بخشی انجام بشود تا مشخص شود که با چه رفتارهایی میتوان عرضه را کنترل کرد. اما من همیشه بحثم این است که در بسیاری از کشورها سفرهی اعتیاد پهن است چرا بچههای ما در ایران دور این سفره جمع شدهاند؟ در برخی کشورها با وجود این که استعمال برخی مواد مخدر آزاد هست اما مشکلی نظیر آنچه ما در ایران داریم را ندارند.باور من این است که آدمها با کاستی ها و تضادهای خودشان دور این سفره جمع میشوند. پس ببینید عواملی خارج از عرضه بر این معضل حاکم است. ما باید در جستجوی چرایی تمایل فرزندانمان به مواد مخدر باشیم. در بسیاری از کشورها ما میبینیم که افراد هراز چندگاهی از مواد مخدر استفاده میکنند اما هرگز به چرخهی اعتیاد وارد نمی شوند اما در ایران با یک بار مصرف فرد مبتلا می شود.
* برداشت شما این است که ایرانی ها با یک بار استفاده معتاد می شوند؟
تعداد این افراد بسیار زیاد است.برای من تعریف می کردند که اولین مصرف شمعکی را در ذهن آدم روشن میکندکه همیشه میخواهی شمعک را به شعله تبدیل کنی. برای این که جایگزین مناسبی برای نشاط و لذت وجود ندارد افراد به استعمال دوبارهی مواد مخدر روی میآورند که همان لذت را تجربه کنند.
* پس ما با خیل معتادانی روبه روییم که یک بار بصورت تصادفی مواد مخدر استفاده کرده اند و دچار شده اند؟
بله خیلی از این افراد میگویند که یک بار مصرف کردند و مبتلا شدهاند.
* بالاخره باید با عرضه کنندگان هم مقابله کرد یا نه؟
الان سوالات بسیاری از مردم محلهها این است که با تولید کنندگان چه برخوردی میشود؟ آنها میپرسند ساقی ها و قاچاقچیان کوچک و بزرگ چگونه مجازات می شوند؟ نیروی انتظامی متجاحرین را دستگیر و جمعآوری کرد اما قاچاقاچیان و خرده پاها دارند به کارشان ادامه میدهند و با آنها هیچ برخوردی نشده است. پرسشهایی از این دست زیاد است و نشان میدهد که برنامه همه جانبه شهری و کشوری برای مقابله با عرضهکنندگان مواد مخدر وجود ندارد.
*شما با ساقی ها (فروشندگان ) برخورد داشتهاید؟
خب اکثر کسانی که اینجا میآیند تجربههای فروش هم دارند. هر وقت که اوضاع مالی شان خیلی آشفته شود باز هم به کار توزیع مواد مخدر روی میآورند. مثلا 10 بسته میگیرند 9 تا میفروشند و یک بسته هم میتوانند مصرف کنند. خب ببینید این چرخه افراد را وادار میکند در توزیع هم شرکت کنند. کار تولید و خرید و فروش مواد مخدر به روشهای مختلف با سطوح متفاوتی انجام میشود.فروشندگان محلی معمولا آدمهای شناخته شدهای هستند و در برابر خطرات احتمالی از خودشان مراقبت می کنند مثلا دوربین های مدار بسته کار در اطراف محل سکونشان کار گذاشته اند و محافظانی در کوچه و خیابان دارند که هر نوع تردد مشکوک را به سرعت به آنها اطلاع می دهد و به این ترتیب از خودشان مراقبت می کنند. اما یادمان باشد که پدیده های اجتماعی به هم مرتبط هستند و برای بهبود اوضاع باید برنامه ریزی ها همه جانبه و بهم پیوسته باشد.